لباسه رزمتو تن کن، که وقته جنگ امروزه
کسی که قلبش از عشقه، تویه میدون پیروزه
جدالِ ما با این ویروس، شده حکمِ قرنطینه
تصور کن یه تختی که، مریضش تویه زندونه
لباسه رزمتو تن کن، نگو این آخرین باره
باورش سخته ولی امروز، امیدِ گرمه دیروزه
لباسه رزمتو تن کن، که رنگِ سال امساله
همین امسال تغییر کن، همین امسال نوروزه
پرستار با لباسه رزم، با درداش داره میرقصه
دل و جونش شده مردم، اون از مرگش نمیترسه
یه عاشق که دلش خونه، که معشوقو نمیبوسه
یه آغوشه پر از خالی، که از تنهایی میپوسه
ارسال دیدگاه
تایید شده : ۰ ، در حال بررسی : 0 ، مجموع : 0