هم گریه با ابر زمستونمتقویم من لبریز پاییزه
پاییز در پاییز ویرونم
من انتهای یک شب سردم
جامونده از دنیا، بی نامم
کابوس های تلخ تنهایی
اندوه بی پایان سرانجامم
غمگین تر از روزای بارونی
هم گریه با ابر زمستونم
تقویم من لبریز پاییزه
پاییز در پاییز ویرونم
حالا تموم زندگیم اینه
سهم من از رویای دور از دست
روزای سردی که گریزی نیست
تعبیر لبخندی که وارونه ست
تصویر نامعلوم یک جاده
راهی که با عشقت شروع کردم
شاید هنوزم فرصتی باشه
باید دوباره راهو برگردم
ارسال دیدگاه
تایید شده : ۰ ، در حال بررسی : 0 ، مجموع : 0