دانلود آهنگ جدید انعکاس با عنوان مکث

هنو تویه فکر اسکناسی

شعرا فیسن ابتذالی

بعد میخونی موزیک اعتراضی

دامبولی کار نمیدم

فساد تو بیتام راه نمیدم

خالق خلاقیت تو ایده

میبینم شاهکار افریدم

تو تنم پره ترکش

زخمام داخلش خاطره جنگه

گذشتم مث دره عمیقه

بپری خورد میشه فکت

رو مخم راه نرو طنابه تعادل نداری

۲۰ بار خارتو گاییدم ایندفعه یه درس اساسی

نثار روحت روانت میکنم

سر از بهشت زهرا دراری

چکمتو میکشم از توی پات بیرون

قپونی میشی از سیبلات اویزون

بیتات برنجه هندیه اشغاله

پت خونگی پستت کنیم بالیوود

خرما خوردم هستش تف شد

بعد سمبل نخل توی رپ مد شد

تا وقتی چراغه این بازی روشنه

که انعکاس شعر بنویسه کسخل

ادما مظلوم

قیافه ها داره کمبود

با صداشون میدن دستور

منو میتونی بخری ارزون

پشت یه فرمون

خشمتو میکنی معطوف

نداری تو راه درمون

فکرای تو سرت مجهول

رازت پنهانه

نداری رمغ ادامه

میری پیش بقیه

اوناهم میکنن با طعنه اعدامت

رقیقه احساست

فکرت دیدت انکارت

میبینی خوردی زمین

یه چیزه جدید توت میشه پیدایش

هم کلت سوراخه هم کف کفشت

انقد زندگی بات بازی کرده گم شده نقشت

روحت تو جنگه محضه

عرق پیشونیت سرده

دنبال جاده‌ی فرار

چونکه حقیقت یه زهره تلخه

توی گورستون خاطرات قدیمی خاکت کردن

از خوشحالی شادی نشاط زندگی عاقت کردن

برا مرحم زخمای عمیقت داری تو هزارتا ترفند

هر ترفند تکرار محوت میکنه میگی میخوام واضح تر شم

یکی از راه میرسه سریع میشی متعجب

قیافت متغییر جلو میاد میگه نترس توهم هسی

هسی متعلق به این دیار باقی متمدن

دیگه نشو روی اسمت متعصب اگه دنبال رهایی ازادی

هسی نباید باشی یه متکبر متوهم متزلزل

تاکید داره رو حرفاش

بقلت میکنه تو با دردات

قلبت روی قلبش

تو چشمش پره اشکه

میگه میبینمت فردا

اگه دوس داشتی بردار

میگی چی

میگه هیچی تجربه از کل دردام

برنده شدی با یه اشتباه ساده

بزار خماری انقلاب بسازه

ملودی میسازه تق تق فندک

نور توی تاریکی میتابه

هیجان لذت پشتش درد

ضربان ترشح رنگت زرد

خوابت میبره گوشه‌ی خرابه

میبنی که روحت ترکت کرد

بیدار میشی ولی پات تو دهن سگه

دنیا کثیفه توهم یه لکه

پاک میشی خون جاری توی رگت

فهمیدی ارامش بوده یه تله

دیدی تاریکی شد یه عامل عجیب که پیدا کنی نورو تو حال مریض

هزار تا فرسنگ فاصله داره یه مریض روحی شه عاشق طبیب

برا اینکه بفهمی چی بده چی خوبه لطفا از ناجی ها فاصله نگیر

چون قدرت داره انکارش سخته شب و روز میگیره قربانی اسیر

این سفر ادامه داره تا وقتی بمونی تو قید حیاط

چیز های زیادی تجربه میکنی زندگی میشه یه قصه برات

اسایش امنیت حس امان

زندگی خندون میشکونه پسته برات

مث گرمی تابستون بعد بهار

وعده مصرف تموم شد

چون جز خداوند کسی بت وعده نداد

امید درون تو زندگی میکنه

چون صوبری ساخته خونه براش