مث خوابه اما خواب نیست؛ واقعیت داره دستات
روبروم نشستی و من سیر نمیشم از تماشات
میدونی هر چی بگی، من باورم میشه همیشه
کلمات و حرکاتت تک به تک خاطره میشه
میگی دور نمیشی از من
کاش همین بود، کاش همین بود
میگی دلتنگی مث من
کاش همین بود، کاش همین بود
میدونم میری دوباره؛ همیشه قصه همینه
میری و حسرت چشمات باز توی چشام میشینه
معجزه رسیدن تو
باز دوباره دیدن تو
دس کشیدن رو تن تو
تا ابد با من میمونه
مستی بوییدن تو
عطش بوسیدن تو
همه چی میشد قشنگ شه، هر دفعه که بر میگردی
ولی همیشه همینه: گرمی امروز، فردا سردی
وقتی چارهای ندارم، حرفی جز بغض تو گلوم نیست،
هر کاری کنی همینم، راهی جز تو جلو روم نیست
میگی دور نمیشی از من
کاش همین بود، کاش همین بود
میگی دلتنگی مث من
کاش همین بود، کاش همین بود
میدونم میری دوباره؛ همیشه قصه همینه
میری و حسرت چشمات باز توی چشام میشینه
معجزه رسیدن تو
باز دوباره دیدن تو
دس کشیدن رو تن تو
تا ابد با من میمونه
مستی بوییدن تو
عطش بوسیدن تو
ارسال دیدگاه
تایید شده : ۰ ، در حال بررسی : 0 ، مجموع : 0