من از آن روز که در بند توام آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
همه غمهای جهان هیچ اثر مینکند
در من از بس که به دیدار عزیزت شادم
خرم آن روز که جان میرود اندر طلبت
تا بیایند عزیزان به مبارک بادم
من که در هیچ مقامی نزدم خیمه انس
پیش تو رخت بیفکندم و دل بنهادم
نادت بكَ العيونُ و القلوبُ يا سبطَ الرسولِ
حياتُنا حسينُ يا حبيبُ يا روحَ البتولِ
اهواكَ يا سفينة النجاةِ و روحَ الإباءِ
اهوى طريقَكَ معَ المُشاةِ الى كربلاءِ
دانی از دولت وصلت چه طلب دارم هیچ
یاد تو مصلحت خویش ببرد از یادم
به وفای تو کز آن روز که دلبند منی
دل نبستم به وفای کس و در نگشادم
هیچ شک نیست که فریاد من آنجا برسد
عجب ار صاحب دیوان نرسد فریادم
حسینا حب وطن گر چه حدیثیست صحیح
نتوان مرد به سختی که من این جا زادم
یا حسینبن علی
خون گرم تو هنوز
از زمین میجوشد
هر کجا باغ گل سرخی هست
آب از این چشمهٔ خون مینوشد.
کربلایی است دلم.
ارسال دیدگاه
تایید شده : ۰ ، در حال بررسی : 0 ، مجموع : 0